قدس آنلاین: چهارم جولای مصادف با ۱۴ تیر، سالروز اعلام بیانیه استقلال آمریکا از انگلستان است. در چنین روزی در سال ۱۷۷۶، ۱۳مستعمرهنشین آمریکایی که در حال جنگ با انگلستان بودند، از تصمیم خود برای استقلال از بریتانیا سخن گفتند. این بیانیه که عمدتاً توسط توماس جفرسون نگاشته شده بود، شامل بندهای مختلفی در مورد برابری انسانها، حق انقلاب علیه نظام ظالم و... است. از سوی دیگر، همزمانی این سالروز با تظاهراتهای گسترده در آمریکا در اعتراض به قتل جورج فلوید سیاهپوست توسط یک پلیس سفیدپوست، سبب شد با دکتر فؤاد ایزدی و دکتر ستاره صادقی از کارشناسان حوزه آمریکا گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
آقای دکتر ایزدی، همان طور که در جریان هستید یکی از بندهای بیانیه استقلال که تقریباً معروفترین بخش آن است و در همان موارد ابتدایی ذکر شده، تأکید بر برابری همه انسانهاست. این بند تاکنون چقدر محقق شده و چه پیشزمینههایی وجود داشته است؟
قانون اساسی آمریکا توسط بردهدارها نوشته شده است. زمانی که میگویند همه انسانها برابرند، اصلاً سیاهپوستان را انسان حساب نمیکردند! در نگاه نگارندگان قانون اساسی آمریکا که در واقع مثل توماس جفرسون بردهدار بودند، سیاهپوستان یک چیزی بین انسان و حیوان بودند و در همان قانون اساسی هم به صراحت ذکر کردند یک سیاه پوست، سه پنجم یک انسان سفیدپوست است! اگر شخص کماطلاعی که غرق در رؤیای آمریکای است این متن را بخواند، احساس میکند آنها چه انسانهای آزاده و شیکی بودهاند! اما در عمل بردهداران مخوفی بودند که اصالتاً سیاهپوستان را آدم حساب نمیکردند. بیانیه استقلال کاملاً گروههای بومی منطقه بهخصوص سرخپوستهایی که سالها ساکن آمریکا و صاحبان اصلی این سرزمین بودند را نادیده گرفت. میدانید در طول سالها و از زمانی که نخستین بار اروپاییها و بهخصوص انگلیسیها به سرزمینی که به نام آمریکا میشناسیم قدم گذاشتند، تخمین زده میشود حدود ۱۰۰میلیون بومی آمریکایی سرخپوست به شدیدترین نحو کشته و یا از این قاره حذف شدند تا نسبت جمعیت کنترل شود و سفیدپوستها بتوانند غالب باشند.
دلیل اصلی تلاش سردمداران ۱۳مستعمرهنشین آمریکا برای جدایی از بریتانیا چه بود؟
یکی از دلایل استقلال آمریکا هم بحث نژادپرستی است. در اواخر قرن ۱۸، دولت انگلیس به سمت لغو رسمی بردهداری میرفت. در چنین شرایطی، بردهداران آمریکایی احساس کردند اگر ذیل انگلستان باقی بمانند، ممکن است آنها هم مجبور به توقف بردهداری شوند. آنها درنهایت شورشی انجام دادند که منجر به استقلال از بریتانیا شد. سال ۱۷۷۶ سال تأسیس آمریکاست، بردهداری تا ۱۸۶۵ یعنی حدود ۹۰سال بعد ادامه پیدا کرد و نخستین کسی که رئیس جمهور آمریکا شد، جورج واشینگتن بود که در تاریخ برای او ۳۱۷ برده ذکر شده! توماس جفرسون که از اصلیترین نگارندههای بیانیه استقلال بود، ۶۰۰برده داشته است. بنابراین، این نگاه نژادپرستانه در قانون اساسی آمریکا کاملاً به چشم میخورد و اساساً یکی از دلایل اصلی استقلال آمریکا نیز تداوم بردهداری بوده است. آمریکا با ریشه ستم و تبعیض نژادی تأسیس شده و این وضعیت هم کماکان ادامه دارد.
نقلهایی وجود دارد که در میان بردههایی که به آمریکا منتقل شدند، افرادی مسلمان بودهاند؛ این مطلب صحیح است؟
بردههایی که به مرور زمان به خاک آمریکا منتقل شدند ادیان مختلفی داشتند که مسیحیت و اسلام ازجمله آنها بود. البته مسیحیت دین مبارزهجویی نیست و در آن زمان اتفاقاً بردهداری را توجیه میکرده است؛ اما سیاهپوستانی هم بودند که مسلمان بودند. اسلام دین مبارزهجویی علیه ظلم است. سیاهپوستان در جنبشی به نام ملت اسلام Nation of Islam در دهه ۴۰-۳۰ متوجه سه نکته اساسی شدند؛ نخست اینکه اجداد خیلی از آنها مسلمان بودند. دوم دین دیگری هم وجود دارد که اتفاقاً نه تنها توجیهگر بردهداری نیست، بلکه مبارزه علیه بیعدالتی در آن مقدس است. نکته سوم آن است که دین اسلام، نژادپرستی را توجیه نمیکند.
خانم دکتر صادقی، مستحضرید که محترم شمردن حق ملتها برای انقلاب علیه دولتهای ظالم که حقوق ملت خود را زیر پا میگذارند نیز جزو اصول بیانیه است و حتی بیانیه بهصراحت تأکید میکند اگر ملتی تحت زور و ستم واقع شد وظیفه دارد انقلاب کند. آمریکا در یک قرن اخیر نسبت به انقلابهای مردمی چه موضعی گرفته، از آن طرف نسبت به دیکتاتورها در سطح جهان چگونه رفتاری دارد؟
اگر کسی تاریخ آمریکا بهخصوص این سده اخیر را مطالعه کند، درمییابد سیاست خارجه آمریکا در قبال کشورهای دیگر بر مبنای حفظ هژمونی و حفظ منافع امپریالیستی خویش است و اراده ملتها برای تحقق خواستههای خود در صورت تناقض با منافع آمریکا، محلی از اعراب ندارد؛ کما اینکه میبینیم برخوردهایی که آمریکا در قبال ایران به عنوان کشوری که برای استقلال و برابری انقلاب کرد و به نوعی به بیانیه آمریکا مبنی بر حق انقلاب در برابر نابرابری عمل کرد، چه گونه بود! از همان ابتدای انقلاب اسلامی، ما بیش از ۴۰ سال است که به جرم عمل به یکی از بندهای بیانیه استقلال آمریکا تحریم هستیم! در مورد کشورهای دیگر هم مانند آمریکای لاتین یا آسیا هر جایی که انقلاب و دگرگونی سیستم سیاسی در آن منطقه، موجب عدم تسلط آمریکا بر آن میشد، آمریکا از طریق تحریم، جنگ یا کودتا و یا تسلیح گروههای مخالف، با این کشور مقابله کرده است. از طرف دیگر کشورهایی مانند عربستان نیز به چشم میخورند که نظامی مطلقه و غیر دموکراتیک دارند؛ اما آمریکا حامی شماره یک آنهاست و از هر جنایتی که از این کشور سر میزند، چشمپوشی میکند. بنابراین به صورت کلی میتوانیم بگوییم سیاست آمریکا در قبال کشورها تابعی از منافع ملی خود است و ارتباطی با حمایت از آزادیخواهی در بیانیه استقلال ندارد.
در جریانید روح بیانیه مخالفت با استبداد و زورگویی است. ایالتهای سیزدهگانه آمریکا با صدور این بیانیه به سلطه و استبداد پادشاه انگلستان در آمریکا پایان دادند. آیا روحیه کنونی نظام آمریکا نیز همان روحیه مخالف استبداد است؟ آیا نظریه جهان تک قطبی و تقریر فلسفی سیاسی آن در پایان تاریخ به نحوی خود استبداد و سلطهجویی در جهان نیست؟
مسلماً آمریکا چه در گذشته و چه امروز چنین روحیهای ندارد. روحیه استبدادستیزی که در متن اعلامیه استقلال به چشم میخورد، در واقع در راستای منافع گروه سفیدپوست مهاجری است که عمده قدرت و ثروت در اختیار اوست. پس از پایان جنگ سرد و شکلگیری نظام تک قطبی در دنیا، این امر شدت میگیرد و آمریکا، خود تبدیل به نیرویی استعمارگر در سبکی نوین و با استفاده از وسایل ارتباطی و رسانهای میشود که به دنبال همسو کردن ملتها با خود است. به طور کلی، سیاستی که آمریکا در پیش گرفته، هرچند ممکن است در کوتاه مدت به نظر برسد منافع آمریکا را تأمین میکند، اما اگر تداوم طولانی مدتی داشته باشد و مردم آمریکا احساس کنند منافعشان تأمین نمیشود، آهسته آهسته ممکن است خیزش و جنبشی علیه حاکمیت شکل گیرد. البته اینها به این معنی نیست که آمریکا در حال سقوط است، بلکه قدرتش رو به افول است و کشورهای مخالف ایالات متحده نیز امروز توان مقابله با این کشور را پیدا کردهاند. همین ارسال نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا آن هم در حیاط خلوت آمریکا، خود نشانهای از این افول است. در مجموع، اینکه این افول قرار است چه مقدار طول بکشد، به آگاهی ملتها و خود مردم آمریکا بستگی دارد و متأسفانه به دلیل استعمار رسانهای امروز که در تسلط آمریکا و غرب است، به نظر میرسد این روند، کند پیش خواهد رفت.
نظر شما